فرستنده :
سيد.....
شنبه 92/6/16
مار و عقرب!
آورده اند:وقتي براي شيخ مرتضي طالقاني سهم امام مي اوردند،مي فرمود:اين مار و عقرب را به من ندهيد،بگذاريد زير اين فرش و
بعد به طلبه ها مي فرمود:زير اين فرش مار و عقرب است،اگر مي خواهيد برويد و برداريد!
روشن است که منظور شيخ از مار و عقرب چيست؛مساله اي در باب معاد وجود دارد با عنوان «تجسّم اعمال» که در جاي خود
اثبات شده است.منظور شيخ اين است که اگر کسي مستحق اين پول نباشد و آن را بردارد، فرداي قيامت اين ها مار و عقرب مي
شوند و موجب آزار و عذاب او مي شوند.
قرآن کريم در مورد تمامي اعمال مي فرمايد:«وَ وَجََدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»(وآنچه در دنيا انجام دادند،حاضر مي يابند!)(سوره کهف/آيه49)
(از چوپاني تا حکمت«ديدار با ابرار»41)
فرستنده :
سيد.....
سه شنبه 92/4/11
گرياندن چهل جوان
خطيب شهير حجه الاسلام والمسلمين حاج آقاي باقري که از شاگردان آيت الله العظمي ميلاني هستند، ميگفتند:يک بار خدمت استادم آيت الله العظمي ميلاني بودم، ايشان فرمودند:فلاني! منبري که مي روي چهل نفر از اين جوانان پاي منبرت را بياور؛ کارشان دارم. بنده از اين دستور استاد تعجب کردم؛ولي اطاعت امر کرده و چهل نفر از جوانان را آوردم. آقا فرمودند: يکي يکي بيايند داخل اتاق.
ما اصلا نفهميديم چه کار دارند.فقط هر جواني که وارد مي شد، پس از چند لحظه با چشمم گريان بيرون مي آمد و اصلا حرف نمي زد و حدوداً بيست نفر وارد شدند تا اين که من بي تابي کردم و داخل رفتم ببينم حکايت چيست! وقتي وارد اتاق شدم، آقا نشسته بودند و کفنشان هم کنارشان بود و هر جواني که داخل مي شد از او مي پرسيد: تو امام حسين(عليه السلام)را دوست داري؟ آنه جواب مي دادند:بله آقا. مي فرمود: خيلي؟! جواب مي دادند: إن شاء الله که همين طور است.
به محض اين که اشک از ديده ي جوانان جاري مي شد، آيت الله ميلاني سريع کفن خودشان را به اشک آنها مي ماليد و با ديدن اين صحنه،جوان ها بيشتر منقلب مي شدند و گريه مي کردند و از اتاق بيرون مي آمدند.
بعد از ايشان پرسيدم:آقا! شما که مرجع هستيد و اجازه ي اجتهاد خيلي از مراجع را داده ايد ديگر به اين مسئله احتياج نداريد.آقا فرمودند: اگر به دردم بخورد، همين توسّل به حسين زهرا(عليهما السلام) است.
حلّال جميع مشکلات است حسين شوينده ي لوح سيّئات است حسين اي شيعه تو را چه غم ز طوفان بلا جايي که سفينه النجاه است حسين
کرامات معنوي/23
فرستنده :
سيد.....
شنبه 92/4/1
شروع کن، يک قدم با تو
تمام گامهاي مانده اش با من.
منم زيبا
که زيبا بنده ام را دوست مي دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو مي گويد
ترا در بيکران دنياي تنهايان
رهايت من نخواهم کرد
رها کن غير من را، آشتي کن با خداي خود
تو غير از من چه ميجويي؟
تو با هر کس به غير از من چه ميگويي؟
تو راه بندگي طي کن عزيزا، من خدايي خوب ميدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکي. يا خدايي، ميهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست ميدارم
طلب کن خالق خود را. بجو مارا، تو خواهي يافت
که عاشق ميشوي بر ما و عاشق ميشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايي، عالمي دارد
تويي زيباتر از خورشيد زيبايم. تويي والاترين مهمان دنيايم.
که دنيا بي تو چيزي چون تورا کم داشت
وقتي تو را من آفريدم، بر خودم احسنت ميگفتم
مگر آيا کسي هم با خدايش قهر ميگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستي، ببينم من تورا از درگهم راندم؟
که ميترساندت از من؟ رها کن آن خداي دور
آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را.
اين منم پروردگار مهربانت. خالقت. اينک صدايم کن مرابا قطره اشکي
به پيش آور دو دست خالي خود را. با زبان بسته ات کاري ندارم
ليک غوغاي دل بشکسته ات را من شنيدم
غريب اين زمين خاکي ام. آيا عزيزم حاجتي داري؟
بگو، جزمن کس ديگر نميفهمد. به نجوايي صدايم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ايمان
قسم بر اسبهاي خسته در ميدان
تو را در بهترين اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکيه کن بر من
قسم بر روز، هنگامي که عالم را بگيرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم کرد
شروع کن، يک قدم با تو
تمام گامهاي مانده اش با من
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو ميگويد
ترا در بيکران دنياي تنهايان، رهايت من نخواهم کرد
واسه منم دعا کنيد.
http://www.it-dpi.blogfa.com/